نیاز به تغییر

فکر می کنم چیزی باید عوض شود، چیزی باید بهتر شود، چیزی که قبلا اشتباه بوده یا نبوده...

1) سال که دارد تازه می شود و کره ی زمین هم به اعتدال بهاری می رسد و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم و در جا میزنیم و وای که چه قدر در جا می زنیم از بس که به اعتدال نمی رسیم آن هم از نوع بهاری!

2) بهار که می شود باید بهار شویم و فکری به حال سرمای زمستان در تن مانده یمان بکنیم و فکری باید بکنیم و طرحی نو در اندازیم و اگر لازم شد حتی فلک را سقف بشکافیم!

3) باید تغییر بکنیم و همیشه گفته ایم که باید تغییر بکنیم و پس چرا تغییر نمی کنیم و باید تغییر بکنیم تا تغییر دهیم و پس چرا تغییر نمی کنیم؟!

4) یک چیزی اشتباه بوده در این مدت و شاید هم نبوده در این مدت و آن هم اراده ی تغییر بوده و شاید هم انگیزه ی تغییر و این یک چیز اگر چیز نامیده شود البته اشتباه بوده و فکر میکردیم خیلی چیز ها اشتباهند و نمی دانستیم که ما (من) اشتباهی هستیم که تغییر نمی کنیم و به قول این فرنگی ها: Something is WRONG!

5) بالاخره که چه که خوب بهار می شود و نق نباید زد و غرغر هایتان را جمع کنید بابا بریزید پای همان زغال که روسیاهی برای آن می ماند و زمستان تمام می شود و خوب بهار می شود!

6) خوب بهار می شود و گل میروید به باغ و بهتر از این چه فرصتی،چه شبی برای انگیزه پیدا کردن و تغییر کردن!

7) گل عزیز است غنیمت شمریمش صحبت و بشینیم به پای گفت و گویش و یاد بگیریم که چگونه باید شکفت و تغییر کرد و تغییری که واقعا بتوان گل کرد!

8) القصه، حس می کنم یک تغییرات اساسی باید پیدا کنم و دستی به سر و گوش این وبلاگ هم باید بکشم و آخر مدتی می شود که تخصصی نمی نویسم و نمی دانم حتی باید تخصصی بنویسم یا نه و شاید هم جایی دیگر و جایی بهتر تخصصی نوشتم اما اینجا هم تغییراتی لازم دارد در حد خانه تکانی مادرم اینا!

پی نوشت:

جدا این بهار را تغییر کنیم ها! تا شاید تغییر دهیم خیلی چیز ها را، باور کنید تغییر لازمیم اساسی، بهار لازمیم اساسی؛ باور کنید.