ای جان تن های تنها...«تنها» به تن ها نظر کن؛
غم تن تنها...دلیل آمدنت نیست؟!
ماه کامل شد و «تنها» درخشید...دوریِ تن ها، نورِ آن تن؛
دوری ز نور ماهت...دلیل آمدنت نیست؟!
نبودم و بودی،نبود و بودِ من...دم قریب نبودنٰٰ، دم غریب نبودن؛
قریبی غربت، غریبی قربت..دلیل آمدنت نیست؟!
ماه رو به زوال است...تن خسته من هم؛
زوال من تنها...دلیل آمدنت نیست؟!
«من و رسوایی و این بار گناه»...گناه من بی تو،
مقابل چشمت... آرزوی ٱمدنت چیست؟!
و مردمی که شادند...«می سوزند اندر فرافت!»
و من خراب و شادی عیدت...آرزوی آمدنت چیست؟!
نبود تو ای «تنها»، نبود معنی جمع...نماز بی جماعت، جماعت راحت؛
به شادی اند ایام!...آخر آرزوی آمدنت چیست؟!
پی نوشت:
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
بیاید یا نیاید...ما که «وفا کشیم و ملامت بریم و خوش باشیم...که در طریقت ما کافریست رنجیدن»
سلام ؛یک برنامه نویس اول بسیار گمراهم کرد ولی بعد... ساده می نویسی و صریح
لذت بردم
باعث گمراهی دیگران هم که شدیم...من هم از بلاگ شما لذت می برم و همین طور از URL اشتباهی/درست ilovephilosophy
ممنون
شاید او معنی خود واژه آمودن باشد و شاید هم او در پی این واژه بیاید ....چه خیالی؛هر موقع که بیاید،آمدنش را به انتظار نشسته ایم...
بله، باکی از انتظار نیست...اگر درست به انتظار بنشینیم؛
فصبر جمیل...
یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشید
شاید که نگاهی کند آگاه نباشید