هفت در بود،
و هر هفت تا قفل:
یوسف اما آزاد بود.
رها چون باد خوشا پر کشیدن ،خوشا رهایی خوشا اگر نه رها زیستن ، مردن به رهایی ...
معنای رهایی را هر کسی نخواهد دانست. شاید کلید راز رها شدن در دست همان کسی باشد که کلید هر هفت در در دست او بود.
دردی اگر داری و همدردی نداری، با چاه آن را در میان بگذار ! با چاه! غم روی غم اندوختن دردی است جانکاه گفتند این را پیش ازین، اما نگفتند، گر همرهان در چاهت افکندند ورفتند؛ آنگاه دردت را کجا فریاد کن. آه!
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت...
رها چون باد خوشا پر کشیدن ،خوشا رهایی خوشا اگر نه رها زیستن ، مردن به رهایی ...
معنای رهایی را هر کسی نخواهد دانست.
شاید کلید راز رها شدن در دست همان کسی باشد که کلید هر هفت در در دست او بود.
دردی اگر داری و همدردی نداری،
با چاه آن را در میان بگذار !
با چاه!
غم روی غم اندوختن دردی است جانکاه
گفتند این را پیش ازین، اما نگفتند،
گر همرهان در چاهت افکندند ورفتند؛
آنگاه دردت را کجا فریاد کن.
آه!
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت...