یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

من در حرمت

خودم را می دیم که در حرمت هستم، در داخل چارچوب ضریحت...

ترسیده بودم... از خودم، از این خواب آشفته؛ هیچ کس نبود، من -تنها در تب- تنها در داخل ضریح تو بودم. همیشه ضریحت را که می دیدم از خودم می پرسیدم مگر نه اینکه در راه مشهدت از مرکبت پیاده شدی و به استقبال مردم رفتی، پس این ضریح را دور تو برای چه ساخته اند...هنوز تب داشتم و مجبور به استراحت، بعد از این همه مسافت چند کوچه تا حرمت را نمی توانستم بیایم- تنها مانده بودم در تب، در خواب آشفته.

آمدی...فقط نور بود، خوب نمی دیدمت فقط خوب می شناختمت، خوب می فهمیدم که تویی و خوب می دانستم که منم...من داخل ضریح تو بودم و تو بیرون ضریح...خوب می فهمیدم و می ترسیدم...ترس را در نگاه خوابم می دیدم. من به زیارت آمده ام و تو زائر منی؟!!

آمدی...دست بردی به گوشه ضریح، نزدیکت شدم...از همان مشبک ها نگاه می کردم، این بار بیرون را...خدای من!

داشتی گوشه ضریح را گره به گره می گشودی، داشتم آرام می شدم...دردهای من بود که در دستان لطف تو گشوده می شد...من به زیارت آمده ام و تویی که زائر منی...زائر عقده های ناگشوده من..

فهمیدم...ضریحت را فهمیدم، زیارتت را فهمیدم.

نظرات 5 + ارسال نظر
رها جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:30

یا ثامن الحجج به امید نگاه تو

دل را سپرده ام به حریم پناه تو

صدها سلام خاصه بر روی ماه تو

از این گدای بی هنر روسیاه تو

من از ازل گدای تو بودم و همچنان

بر سینه ام مدال گدایی است، بی گمان

اگر چه پای دل خستگان به بندتو باشد
خدا دلی بدهد مورد پسند تو باشد

خدا دلی بدهد هرگز ازتو بازنگردد
تورا بخواند و هر دم نیازمند تو باشد

تو پادشاهی و بخت بلند اهل زمینی
خوشا نماز که بر قامت بلند تو باشد

به گنبد تو نظر کرد آفتاب طلایی
که زیر سایه دستان بی‌گزند تو باشد

رها جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:34

سر چشمه پاک آبرو را دیدم

گنجینه ای از راز مگو را دیدم

از روزنهٔ پنجرهٔ فولادت

من باغ بهشتِ آرزو را دیدم

دوباره جذبه جغرافیای آرامت
کشانده سمت تو یک دشت بچه آهو را

که خیس اشک شود شانه‌های پنجره باز
که التیام دهی یک حرم هیاهو را

پیاله‌های پر از " زهر - زخم" آمده‌اند
که سرکشند به دست تو نوش دارو را

منم که در پی یک اتفاق گمشده‌ام
و این توین که خیالت گرفته هر سو را

رها جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:36

بالم شکسته بود و هوایی نداشتم
از دست روزگار رهایی نداشتم

بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم
مشهد اگر نبود که جایی نداشتم

دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید
دردم زیاد بود و دوایی نداشتم

گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند
ای وای اگر امام رضایی نداشتم

گفتند در حرم همه را راه می‌دهند
اصلا بنای بی‌سروپایی نداشتم

میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت
ورنه من از گناه اِبایی نداشتم

چندین شب است گریه شده کار من ولی
باز هم برات کرب‌وبلایی نداشتم

از من بگیر بال و پرم را قفس بده
گاهی پرنده را قفس آزاد می کند...

رها جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:40

حس می‌کنم در مرقدت عطر دعا را
عطر توسل های در باران رها را

غرق اجابت می شود دست نیازش
هر کس که می خواند در این مرقد خدا را

ای مظهر رأفت برای تو چه سخت است
خالی ببینی دست محتاج و گدا را

آهم کبوتر می‌شود تا گنبد تو
می‌آورد فریادهای یا رضا را

آئینه های لطف تو تکثیر کردند
در چشمة دل اشک های بی صدا را

آقا کنار پنجره فولادت آخر
می‌گیرم از دستت برات کربلا را

ای زائران اینجا دخیل غم ببندید
بر آستانش ندبه‌ی «آقا بیا» را

پائین پای تو غباری می سراید
شعر کرامات نگاه کیمیا را

انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله....

مراقب لحظه هایتان باشید نکند بی دعا سپری شوند
به قلبتان بسپارید بی دعا نتپد
به چشمهایتان که بی آسمان نبیند
دلتان نکند به غیر او رضا شود...

سپرده شدید
بلند مدت که نه جاودانه...
با سود علی الحساب که نه سود علی الرحمه...
نزد بهترین خزانه ها
که من باشم یا نه
یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام.

رها جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:55

از پشت همین پنجره ی فولادی
صدایش میزنم
با نگاهی خسته
با دلی لرزان
با پری شکسته
با حسی گناه
...
دلم که هوایش را میکند نمیدانم..
دیگر بهانه ای نمیخواهم...
چون کبوتری شده ام جلد خانه اش...
عادت کرده ام گم شوم در میان زندگی...
شاید که او پیدا کند این بار مرا....
میان گریه هایم در این شب ها..
آنقدر گریه میکنم تا شفا...

و این چندمین است نمیدانم
به چه بهانه ای نوشته ام نمیدانم
به او میسپارمتان

در میان همه بهانه های رنگارنگ
دلت که هوایی شد
بی بهانه بنویس
زندگی بی بهانه قشنگ تر است
مگر بی بهانه جمع نمی شوند کبوتر ها دور حرمش
این همه جا هست
اما کبوتر ها بی بهانگی را دوست دارند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد