یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش

یک دشت طولانی. . .

پیاده روی زیاد...

نزدیک تر به قله. . .

آینده...

کمی نزدیک تر، قله دند

ارتفاع و باد شدید. . .

باد خیلی شدید...


پی نوشت :

  • امروز صبح، کوه دند، بدون بقیه.
  • چقدر زندگی از این « چیزها » دارد
  • این قصه بی آغاز، بی پایان
  • ادامه بده :
ادامه بده به لبخند، به نگاه، به جشن
از همان حرف های ساده بزن
مثلن بگو چه روز بدی
چه غذای بی نمکی
و هوا چه گرفته ست!
ادامه بده به معجزه به حضور به عطر
و از همان کارهای ساده بکن
مثلن بیا دکمه پیرهنم را بدوز
روزنامه بخوان
یا بزن زیر آوازِ بی حوصلگیت
اما فقط ادامه بده!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد