یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

هزار سال، هزار باران

نوح باران را دوست داشت

خیلی...

هزار سال که زندگی کرد

منتظر نبود که خدا کی عذابش را می فرستد، نه

داشت کار خودش را می کرد

و به همه در مورد خدای رحیم می گفت

همانطور که ابراهیم خواست ببیند خدا چطور مرده ها را زنده می کند

انگار نوح هم بخواهد ببیند رحمت خدا چقدر گسترده است

« وسع رحمته کل شیء » شنیده اید

همان بارانی بود که همه جا را فرا گرفت...


نوح هزار ساله ذوق زده شده بود

داشت به همه نشان می داد که ببینید

این خدای من است


شاید اگر کسی یک لحظه به جای نجات جان خود به فکر زیبایی باران بود غرق نمی شد...


پی نوشت :

  • نوح جان شما هم بله...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد