یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

گزارش یک جشن (2)

نمی دانم...

ضربتی که ابن ملجم به تو وارد کرد کاری تر بود یا ضرباتی که این همه سال من به تو وارد کرده ام.


مصلی تبریز - شب 21 + دریافت فایل


ببخش، نه اینکه من شایسته بخشیده شدن باشم، ببخش که بخشش شایسته توست.


پی نوشت:

  • والله لقد تهدّمت ارکان السماء...
  • محتاج دعا هستم.
  • دیگر نمی ترسم. آرامم به لطف خدا و به او امید دارم.
  • هزار توی اسم هایت خیلی به دادم رسید.
  • کاش دیشب کمیل هم یادتان نمی رفت، با اینکه چند باری لطف خدا قبلا هم شاملم شده بود اما باز وسط های دعا خیال می کردم جهنم وجود ندارد....
    • فهبنی یا الهی! و سیدی! و مولای! و ربی! صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک؟
    • و هبنی یا الهی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر علی النظر الی کرامتک؟
    • أم کیف اسکن فی النار و رجایی عفوک؟
    • فبعزتک یا سیدی و مولای اقسم صادقاً لئن ترکتنی ناطقا
    • لأضجن الیک بین اهلها ضجیج الآملین
    • و لأصرخن الیک صراخ المستصرخین
    • و لأبکین علیک بکاء الفاقدین
    • و لانادینک أین کنت یا ولی المومنین...

  • راستی تا یادم نرفته...

نظرات 1 + ارسال نظر
رها جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 23:57

کاش این لحظه ها ادامه داشت...
گردش همیشگی روزگار اینست...
مرا با کوله باری از گناه بر سفره خود مهمان کردی...
افسوس چه زود در گذر است...
و من دلواپس این لحظه های زود گذر.....

همین صحنه هایی که ثبت میشن فردا ...

و من...
چقدر کوچکم در برابر این صحنه ها، اما...

شکر خدا که هستم، حتی به قدر لحظه ای.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد