یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

1. الی متی؟

فردا می شود چهل روز که داغ داریم

اما داغ چیزی نیست که در بیاوری و بگویی آخیش تمام شد

هر سال این موقع حساب کتاب که می کنم می بینم هنوز رو سیاهم

و با هیچ حسابی دلم راضی به در آوردن سیاه نمی شود

اما باید آماده شد

آماده فردا

فردا هیچ سیاهی ای نخواهد ماند

محرم تمام شد، صفر تمام خواهد شد و فردا ربیع است

بهار آمدنت نور علی نور است

سیاهی من آنجا جایی ندارد

این بار به رسم آمدنت سیاهمان را در می آوریم

خلاصمان کن از سیاهی ها

بهارمان کن...



 کدام گوشه دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر آب بپاشم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر آهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد