از حال آینده، از بیست و چهار ساعت بعد می گوید
این مرد تکراری مامور این کار است:
از بیست و چهار ساعت پیش معلوم است...
بس کن مگر نمیدانی؟!
امشب شبی آرام، امشب خدا بخشید....
از اول تاریخ معلوم است.
***
شرمنده گشتم از همین حالا
از حال نامعلوم فرداها
آخر کسی چه میداند
از عاقبت، از میوه ی بذرا
شاید گنه کردم نمیدانم
حقی که بر گردن ندارم؟ ها؟
میترسم از این همه مجهول
از راهِ تاریکِ بی آغاز ِ ناپیدا
خوشحالم از اینکه معلوم است
از اینکه میبخشد خدا اما
پی نوشت:
- این دو تا یک سومی هم داشتند که فراموش شد. شاید فقط دلگیری.
فردایی که کاش تکرار امروزمان نباشد..
فردایی که رویاهامون درگیر طوفان نشه..
راه هایی که رفتیم دوباره تکرار نکنیم..
خدایا برای فرداهایمان گناه هایمان را ببخش.
برای فرداهایی که دست خالی نباشیم.
کاش میشد فردا را به رسم او تجربه کرد....
امشب که معلوم است...
کاش فردا هم با او باشیم، کاش دست خالی نباشیم.
دلگیر نباش، دلت که گیر باشد؛
رها نمی شوی؛
خداوند، بندگان خود را؛
با آنچه بدان دل بسته اند می آزماید ...
کاش دلمان گیر خدا باشد...
بعد یک طوری گیر خدا باشد که بی او اصلا نباشد.
دعا کنید در همه امتحان ها سربلند باشیم.
راستی
برای فردا ها شاید این دعا را دیگر نخوانیم.
یا علیُّ یاعظیم
یا غفور یا رحیم
انت الربُّ العظیم
الذی لیس کمثله شی
و هو سّمیع البصیر
و هذا شهر عظّمته و کرَّمته و شرّفته و فضّلته علی الشهور
و هو الشّهر الذی فرضت صیامه علیّ
و هو شهر رمضان الّذی انزلت فیه القرآن
هدی للنّاس و بیّنات من الهدی و الفرقان
و جعلت فیه لیله القدر و جعلتها خیرا من الف شهر
فیاذالمنّ و لا یمن علیک
مُنّ علیّ بفکاک رقبتی من النّار فیمن تمن علیه
و ادخلنی الجنه
برحمتک یا ارحم الراحمین.
آمین یا رب العالمین.