بی هوا، بی وزن، بی الفبا
یک سال گذشت.
این یکی دو روزه جزو پر امید ترین روزهایم بودند.
امیدی که به آن احتیاج داشتم.
احساس می کنم هر اتفاقی که بیفتد روزهای خوبی در راهند.
حتی اگر اتفاقی نیفتد.
حتی اگر هیچ اتفاقی اتفاقی نباشد.
من ادامه می دهم...
پی نوشت :
- آن مهر 23 که من آمدم 15 اکتبر بود اگر این سال ها شده 14 اکتبر مهم نیست. بهتر، دو روز طول کشید. به هر حال ممنون از همه.
- اگر کسی ناراحت شده، غمگین شده، یا هر چیزی که من باعثش بودم؛ معذرت و حلالیت.
- یک جمله هایی هستند خیلی انرژی دارند توش، یا یک وقت هایی، ممنون.
- شروع شدم.
بی هوا روز ها در گذرند
و چه زیباست برسد به روزی برای شروعی دوباره
به روزهایی پر از امیدواری
چه اتفاقی بیافتد چه نیافتد
همین اتفاق هاست که گذر روزها را بی وزن میکنند
...
حتی امانتی هایم را هم پس داده اند...
تا حس کنم
بهتر حس کنم.
سبک ترند گذرهای بی وزن
چون باد
حتی سبک تر از هوا
این گذرهای بی هوا...
هر اتفاقی که بیفتد
امیدوارم
و دعا میکنم برای حضورهای بی هوا
بی سنگینی وزن
و بی نیاز از الفبا.