یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

یک برنامه نویس

اندیشه های من در توالی کلمات

چقدر سیاه به ما می آید

ما مردمانی هستیم

که تو را می خوانیم

و چون تو اجابت کنی

ما جوابی برای تو نداریم

مگر غم

و اندوه

و بار هرروزه ی گناه


ما مردمانی هستیم

که تو را می خوانیم

و چون تو اجابت کنی

میزبان تو نخواهیم بود

مگر به تیغ

     و تیر

  و بغض های شکسته در چاه


می ترسم؛

زبانم لال،

اینجا کسانی هستند

که تو را خواهند کشت

-بی تعارف

در انتهای هر شب

دست های خودم را هم آلوده می بینم

به خونِ... زبانم لال


زبانم لال

اما اینجا کسانی هستند

که تو را خواهند کشت

نشان به آن نشان که هر روز

تیغ مانده در گلوی پدرت

    و تیر نسشته بر گلوی برادرت

و بغض های شکسته در گلوی خواهرت را

در گلوی تو تازه می کنند


زبانم لال

اما هیهات که کوفه چقدر به دل های ما نزدیک است

نزدیک تر از تو


گفته ای به احوال ما آگاهی

مولا با چشم های گریان هم؟

وای بر ما


وای بر ما،

که هر لحظه در چشمان تو کربلا به پا می کنیم

و قطره های اشک از تل زینبیه به گودال قتلگاه فرو می ریزند


وای برما،

که کربلا به پا می کنیم و سیاه می پوشیم

بختمان سیاه باد که چقدر سیاه به ما می آید



پی نوشت:

من سیاه پوش دوری تو هستم

اما تو نگاهت را از من نگیر

نکند یادم برود برای آمدنت نباید نشست

باید به سمت تو دوید

باید حبیب شد در میان کوفه

بگذار سیاه بپوشم و هر لحظه آماده آمدنت باشم

آخر سیاه روسیاهی من به دست تو سفید می شود فقط

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر...

نظرات 1 + ارسال نظر
. دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت 17:33

پس به نامه هایم نگاه نکن
تو که می دانی من که ام
لااقل تو دعوتم را قبول نکن
تا حرمله ی دوران نشوم



خسته ام
واقعا خسته ام از این همه ...

بزرگی و بزرگواریشان آنجاست که می دانند
و می آیند

هرچقدر بد باشیم
شاید به اندازه یک شانه که تکیه گاه خستگی هایمان باشد
قبولمان کنند

حتما قبولمان می کنند
آنها همانهایی هستند که تا لحظه آخر چشم در چشم بدتر از ما خطبه می خواندند حتی وقتی نشسته بودند روی سینه هایشان و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد