-
بسم الله
سهشنبه 21 آبان 1392 07:14
از «عین» به «قاف» عشق عمری راه است… پـــــیــــچ و خم و تاب از زمین تا ماه است… این خستگی و در به دری ها مثل یک «باء» که ابتدای بسم الله… است… پی نوشت: شصت، هفتاد، صد، اصلا تو بگو هزار سال مگر همه اش می شود چقدر از همیشه تو؟ شعر را مطمئن نیست ولی انگار برای حسین رجب دری است
-
چقدر سیاه به ما می آید
پنجشنبه 16 آبان 1392 02:13
ما مردمانی هستیم که تو را می خوانیم و چون تو اجابت کنی ما جوابی برای تو نداریم مگر غم و اندوه و بار هرروزه ی گناه ما مردمانی هستیم که تو را می خوانیم و چون تو اجابت کنی میزبان تو نخواهیم بود مگر به تیغ و تیر و بغض های شکسته در چاه می ترسم؛ زبانم لال، اینجا کسانی هستند که تو را خواهند کشت -بی تعارف در انتهای هر شب دست...
-
زنبورها نیش نمی زنند
سهشنبه 30 مهر 1392 11:29
ما، هیچ وقت درس هایمان را خوب یاد نمی گیریم به ما گفته اند: "زنبورها عسل می سازند" اما همیشه از ترس نیش هایشان آنها را رانده ایم... ما، هیچ وقت زندگی هایمان را زنده گی نکرده ایم به ما گفته اند: " زندگی راز بزرگی است که در ما جاری است" بیایید این بار فرصت بازی این پنجره را دریابیم در نبندیم به نور،...
-
یکی شعراشو سوزونده...
چهارشنبه 3 مهر 1392 13:45
به عنوان یک برنامه نویس در برنامه های نوشته شده معمولا در پس دکمه های حذف فقط یک تغییر وضعیت ساده انجام میدهم - بعضی ها می دانند چرا این کار راحت تر است اینطوری فقط به نظر می رسد که حذف انجام گرفته است فقط به نظر می رسد... کاش همه برنامه نویس ها همینطور بودند پی نوشت: شاید یک روزی همین را اعلامیه جهانی کردیم دادیم دست...
-
خیلی باحالی...
چهارشنبه 27 شهریور 1392 22:14
گردنم زیر دین لطف شماست من نمک گیر این حرم هستم جای دیگر ندارم آقا جان من که پابند این حرم هستم سروری که در این حرم دیدم با گداها کنار می آید دل ما را ببند یک گوشه گاه این دل به کار می آید
-
خلوت (3)
جمعه 11 مرداد 1392 01:00
زانوی غم چو بغل گرفتیم و گریستیم از عرش ندا آمد که دگر گنه کار نیستیم پی نوشت: صاحب عکس ناشناس است ...
-
خلوت (2)
جمعه 11 مرداد 1392 00:40
یک سال روز و شب چو به آسمان سنگ می زنیم شب های قدر از خجالتمان به تو تک زنگ می زنیم پی نوشت : ناد علی مظهر العجائب...
-
خلوت (1)
دوشنبه 7 مرداد 1392 03:22
آن مرد پست چی، آن مرد نامه ها هر روز صبح ها، سر می زند به ما پی نوشت: هنوز هم ناتمام
-
بچه های رها
یکشنبه 30 تیر 1392 03:00
-
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
جمعه 28 تیر 1392 03:15
یادَلیلَ الْمُتَحَیِّرینَ، یاغِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا صَریخَ الْمُسْتَصْرِخینَ، یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخآئِفینَ، یا عَوْنَ الْمُؤْمِنینَ یا راحِمَ الْمَساکینَ، یا مَلْجَأَ الْعاصینَ یا غافِرَ الْمُذْنِبینَ، یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ * گاهی که نمی شود نوشت. . . باید خواند. * [جوشن کبیر - فراز...
-
یادم تو را فراموش
سهشنبه 25 تیر 1392 23:59
حیران که مانده بودیم یادمان آمدی صدایت کردیم...یا دلیل المتحیرین ترسیدیم از وهم این دنیا یادمان آمدی صدایت کردیم...یا امان الخائفین عاصی شدیم یادمان آمدی صدایت کردیم...یا اله العاصین گفتیم چیزی نداریم به درگاهت بیاییم یادمان آمدی صدایت کردیم...یا راحم المساکین تعارف که نداریم خودمان را زدیم به بی تو بودن...نمی دانم...
-
والصبح اذا تنفس
یکشنبه 16 تیر 1392 04:43
آنچه آدم ها را از هم متفاوت می کند گاهی فقط یک جرعه صبح بیشتر است.
-
گاهی کمی گنگم
یکشنبه 2 تیر 1392 23:40
گاهی ــ از تو چه پنهان ــ با سنگ ها آواز می خوانم و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم این روزها گاهی از روز و ماه و سال ، از تقویم از روزنامه بی خبر هستم حس می کنم گاهی کمی کمتر گاهی شدیدن بیشتر هستم
-
بسم الله مجریها و مرسیها
سهشنبه 28 خرداد 1392 01:20
بگذار که دل حل کند این مساله ها را. . .
-
نگاه منتظری حجم وقت را می دید
شنبه 25 خرداد 1392 11:23
من تنها نیستم همیشه دور و برم حرف هایی هست که نگفته ام و تا نگویم مرا ترک نمی کنند می دانی دوست دارم دور و برم خلوت تر باشد بی حاشیه تر مرا دوباره به متن بیاور. پی ننوشت فقط یک چیز... اعتماد. و می دانم که : با تمام این شکستها تو همان انرژی نهفته در منی که میکشانیام من هنوز میتوانمت تو هنوز میتوانیام. سید علی میر...
-
سفر « هی حتی مطلع الفجر »
چهارشنبه 8 خرداد 1392 23:02
بازگشتهام از سفر سفر از من بازنمی گردد. * سه روز سفر : صدا نور حرکت * شمس لنگرودی پی نوشت : زمین آسمان جُل را به حال خویش بگذارید کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
-
لحظه
شنبه 28 اردیبهشت 1392 01:17
یک صدای پر طنین درست لحظه ای که تو قدم می گذاری... صدا "اکو" می شود و می پیچد درست لحظه ای که تو قدم می گذاری... « من لی غیرک » واضح تر از این؟ درست لحظه ای که تو قدم می گذاری...
-
بی عنوان
جمعه 27 اردیبهشت 1392 20:41
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود انگار کل جهان هماهنگ می شود
-
یا معجزه اشفعی لنا عند الله
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 07:05
این روزها قبل قنوت درست رکعت دوم... بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هوالابتر
-
باران
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 01:06
همین تو باشی و باران... قبلا ها در مورد باران نوشته ام این روز ها بد جور هوای باران دارم و هوس انار چقدر دلتنگ پاییزم در این بهار پی نوشت: صدای خنده های تو، پیچیده تو گوشای من... نمی دانم، نگرانم اما آرام، دعا... قبلی تمام نشده است هنوز، هنوز دارد توی مخم راه می رود، هنوز هم تمام صورتم تبسم است...
-
نهنگ در کوه
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 23:54
-
هزار سال، هزار باران
پنجشنبه 29 فروردین 1392 21:17
نوح باران را دوست داشت خیلی... هزار سال که زندگی کرد منتظر نبود که خدا کی عذابش را می فرستد، نه داشت کار خودش را می کرد و به همه در مورد خدای رحیم می گفت همانطور که ابراهیم خواست ببیند خدا چطور مرده ها را زنده می کند انگار نوح هم بخواهد ببیند رحمت خدا چقدر گسترده است « وسع رحمته کل شیء » شنیده اید همان بارانی بود که...
-
آغاز سال یک هزار و سی صد و نود دو هجری شمسی
پنجشنبه 15 فروردین 1392 23:53
1) خدا یکی هم به ما داده... به من، به تو 2) چقدر دوست دارم لحظه خلقت را... یک شاخه شکسته افتاده جان میگیرد 3) خدا به همه ما یکی داده، دست خلقتش را می گویم و من چقدر دوست دارم این لحظه های خاکی خلقت را پی نوشت : خاکی، گلی، خیلی هم رویایی نیست، اصلا شبیه گل و گیاه های فیلم ها نیست. این واقعی است، لحظه واقعی خلقت با همه...
-
امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش
شنبه 3 فروردین 1392 23:10
یک دشت طولانی. . . پیاده روی زیاد... نزدیک تر به قله. . . آینده... ارتفاع و باد شدید. . . باد خیلی شدید... پی نوشت : امروز صبح، کوه دند، بدون بقیه. چقدر زندگی از این « چیزها » دارد این قصه بی آغاز، بی پایان ادامه بده : ادامه بده به لبخند، به نگاه، به جشن از همان حرف های ساده بزن مثلن بگو چه روز بدی چه غذای بی نمکی و...
-
برای عشق وقت اندکی بگذار...
یکشنبه 20 اسفند 1391 20:11
گاهی ممکن است جایی باشی که خوش بگذرد اما این وسط اینکه از همه کس ببری و همه چیز را بی خیال شوی... حال می دهد این خلوت بی بقیه. *"مسجد کبود" واقعا مسجد است اما تا دیروز فکر نمی کردم بشود واقعا آنجا هم نماز خواند :)
-
دوش چه خورده ای دلا...
سهشنبه 15 اسفند 1391 22:40
دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن چون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکن خواب؟! به روی چَشم روی زمین دراز می کشم و آسمان را می کشم رویم حالا از چشمانم بهتر کجا برای خواب؟ پی نوشت : چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن... « مثل نوره کَ مشکات ..» با کیفیت ترین عکس.
-
شازده کوچولو
سهشنبه 15 اسفند 1391 13:40
راستی از حال شازده کوچولو خبر دارید؟ دیروز روباهی که اهلیش شده بود دلش تنگ شده بود... روباه حتی دیگر مکار نبود گربه نره هم دیگر تنها دنبال پینوکیو میگشت اما پیدایش نمی کرد آخر آنقدر راستگو شده بود که دماغش مثل دماغ عملی ها کوچک شده بود اصلا آدم دیگری شده بود برای خودش دیگر نمی شد شناختش حتی پدر ژپتو هم فقط او را از دل...
-
عین الیقین
سهشنبه 15 اسفند 1391 13:40
ما در عصر احتمال به سر می بریم در عصر شک و شاید در عصر پیش بینی وضع هوا از هر طرف که باد بیاید در عصر قاطعیت تردید عصر جدید عصری که هیچ اصلی جز اصل احتمال، یقینی نیست اما من بی نام تو حتی یک لحظه احتمال ندارم چشمان تو عین الیقین من قطعیت نگاه تو دین من است من از تو ناگزیرم من بی نام ناگزیر تو می میرم **از قیصر اگر...
-
سردرد مباحث نو
چهارشنبه 9 اسفند 1391 17:12
لحظه هایی که حالت.... و چیزهایی که دلت را لرزه که نه... جا کن می کنند. کجا بریزم این دل را که نه تیکه های خرت و پرت را. خدا می گوید واصبر حتی یحکم الله... صفحه 221 پی نوشت : در حال بازگشت از جای خودم به کلاس شماره صفحه اصلاح شد
-
واو و یاء
یکشنبه 6 اسفند 1391 22:15
اجر ها باشدت ای خسرو شیرین دهنان / گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی " بی پرده بگویمت" خسته می شوم از اینکه حس کنم باورم نمی کنی یا کلماتم -هر چه که باشد- بی اثر شوند. " نامه ام باید کوتاه باشد ساده باشد بی حرفی از ابهام و آینه از نو برایت می نویسم" خسته ام دوباره باورم کن. " صبوری می کنم تا...